جدول جو
جدول جو

معنی روس فیل - جستجوی لغت در جدول جو

روس فیل
در اصطلاح سیاسی کسی را گویند که طرفدار نفوذ روسها باشد، (از فرهنگ فارسی معین)، رسوفیل در تداول عامه:
منکه آقای نظام الملکم
قلزم بیطرفی را فلکم
نه رسوفیلم و نه انگلوفیل
چس فیلم چس فیلم چس فیل
لغت نامه دهخدا
روس فیل
آنکه طرفدار نفوذ روسهاست
تصویری از روس فیل
تصویر روس فیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوش فیل
تصویر گوش فیل
پیلگوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
درستکار، بی گناه، مقابل روسیاه، سرفراز، موفق
فرهنگ فارسی عمید
رود نیل مصر را گویند و معرب نیلوس می باشد، در دنیا نهری غیر از این یافت نشود که از جنوب به شمال جاری شود و همچنین نهری اطول از این هم نیست چه که طول این رود در بلاد اسلام مسافت یک ماه در بلاد نوبه دو ماه و در بیابانها چهار ماه راه است که بعد از آن هم در بلاد استوا به بلادالقمر سر درمی آورد، آغاز مد این رود در ایام گرما است و نقصان وی در ماه توت قبطی است، زیادت آب به حد معلومی می رسد و تمام اراضی مصر را فرامی گیرد و هفت خلیج دارد: خلیج الاسکندریه و خلیج دمیاط و خلیج منف و خلیج النهی و خلیج الفیوم و خلیج عرسی و خلیج سروندوس،
وقتی که ارتفاع آب به 16 ذراع بالغ شد خلیج ها را باز کنند و آب به تمام اراضی مصر می رسد و شکل دریای آبادی به خود گیرد چنانکه مابین دو کوه هم بی آب نمی ماند، در آب نیل یک نوع ماهی موسوم به رغاده یافت شود و آن ماهی لطیفی است که هرکس دست به او بزند یا به تور بیندازد رعشه و لرزی در دست وی پیدا شود و تا دست نکشد این حالت برطرف نشود و نیز تمساح های مخصوصی در این رودخانه هست که نظیر آن در جاهای دیگر نیست، (از معجم البلدان)،
رودی است بزرگ و مشهور آن چنان که در همه عالم وجود همانندی ندارد، ابن سینا در توصیف آن گفته است که نیل به سه صفت از دیگر رودهای عالم ممتاز است، نخست آنکه درازترین رودهای روی زمین است و راه درازی را که می پیماید سبب لطافت آن می شود، و دیگر آنکه از میان ریگها و صخره ها می گذرد نه از زمین های بد و فاسد و گلناک که موجب آلودگی آب رودها می شوند، سه دیگر آنکه بر خلاف رودهای دیگر سنگ در آن سبز نگردد، چون رودهای دیگر کاهش گیرد آب نیل افزون شود و افزونی آب به سبب بارانهائی است که در آن بلاد می بارد، سرآغاز آن را که در جنوب خط استواء است هیچ آبادانی نیست و بدان جهت آگاهی از آن دشوار است و جز آنچه یونانیان روایت کرده اند خبری از آن به ما نرسیده است، بطلمیوس گوید: نیل از کوه قمر از ده موضع جاری است و میان هر نهر و نهر دیگر یک درجه فاصله است، مثلاً از جانب مغرب شعبه نخست در طول 48 درجه است و شعبه دوم در طول 49 درجه الخ ... چنانکه شعبه دهم در طول 57 درجه باشد، این ده شعبه در دو دریاچه می ریزند یعنی هر پنج رود در یک دریاچه، آنگاه از هر یک چهار رود خارج می شود دو تای آنها به هم می پیوندند و جمعاً تشکیل 6 رود می دهند و به طرف شمال جریان یافته نزدیک خط استوا به دریاچه مدور کورا می ریزند ... از آن نیل مصر به طرف شمال جریان می یابد و بر بلاد سیاهان می گذرد، نخست بر زغاوه، سپس بر دنقله و از شهرهای نوبه و بعداً بر اسوان می گذرد و از آنجا با اندک انحرافی به جانب شمال غربی پیش می رود سپس به مشرق می گرایدو بالاخره در طول 54 درجه و عرض 30 درجه به مصر داخل می شود، در مصر در قریۀ شطنوف دو شعبه می شود، شاخۀغربی از بلده رشید گذشته به دریا می ریزد و قسمت شرقی دو شاخه شده از طرفین دمیاط به دریا می ریزد، (اختصار از ترجمه تقویم البلدان ص 61 و 62) :
نیل دهنده توئی به گاه عطیت
پیل دمنده به گاه کینه گزاری،
رودکی،
بر سخاوت او نیل را بخیل شمار
بر شجاعت او پیل را ذلیل انگار،
منطقی،
ز جوش سواران و از گرد پیل
زمین شد به کردار دریای نیل،
فردوسی،
مرا بیم دادی که در پای پیل
تنت را بسایم چو دریای نیل،
فردوسی،
چون کشتی پر آتش و گردان در آب نیل
بیرون زد آفتاب سر از گوشۀ جهن،
عسجدی،
بر کشتی عمر تکیه کم کن
کاین نیل نشیمن نهنگ است،
انوری،
به آب و رنگ تیغش برده تفضیل
چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل،
نظامی،
از آن ره که در پای پیل آمدش
گذرگه سوی رود نیل آمدش،
نظامی،
ناف هرچشمه رود نیلی شد
هر سبیلی به سلسبیلی شد،
نظامی،
نیل کم از زنده رود و مصر کم از جی
قاهره مقهور پادشای صفاهان،
خاقانی،
آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد
و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد،
خاقانی،
تیغ او دست موسوی است ازآنک
نیل را چون سر قلم بشکافت،
خاقانی،
رود نیل است این حدیث جانفزا
یاربش بر چشم قبطی خون نما،
مولوی (از آنندراج)،
چنین یاد دارم که سقای نیل
نکرد آب بر مصر سالی سبیل،
سعدی،
نگویم که بر آب قادر نیند
که بر شاطی نیل مستسقی اند،
سعدی،
همچنان در فکر آن بیتم که گفت
پیلبانی بر لب دریای نیل،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(غَ)
رودباری است مر بنی جعده را. (منتهی الارب). وادیی است ازآن بنی جعده در جوف العارض که در فلج جاری شود و میان آن دو مسیر یک شبانه روز است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طُ فَ)
رودباری است میان تهامه و یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
گیاهی که نام علمی آن آروم کولوکازیا و یا آروم اسکولنتا است و آن را به عربی قلقاس الفیل و به فارسی قلقاس و گوش فیل می گویند. (از واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 31) ، قسمی از حلویات. قسمی شیرینی از آرد و تخم و مرغ و قند سوده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چُ سِ)
دانه های ذرت بوداده که پف کرده و سفید است. (فرهنگ نظام). در تداول عامه، ذرت خشک بوداده را گویند. ذرت بوداده
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده. (ناظم الاطباء). معزز و ممتاز و دولتمند. (غیاث اللغات) (از آنندراج) ، درست کار. (ناظم الاطباء).
- روسفید شدن، از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن.
- روسفید کردن، باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رو سفید
تصویر رو سفید
بی گناه، سرفراز، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از راسته تک لپه ییها که جزو تیره قلقاسها میباشد. گیاهی است علفی و دارای ساقه زیر زمینی غده یی و با گلهای معطر که اصل آن از هندوستان است و از آنجا به دیگر نواحی برده شده است آرن فیل گوش لوف حیه لوف الحیه لوف ارقط دراقیون لوف کبیر آذان الفیل لوف مستطیل اذن القسیس شجره التنین خبز القرود غرغنطیه ارون، نوعی شیرینی. طرز تهیه: 75 گرم آرد سفید را با یک استکان شیر و 6 عدد زرده تخم مرغ و یک سفیده خمیر کرده بگلوله های کوچکی تقسیم کنند و هر یک از گلوله ها را پهن و نازک کرده بهر شکل که خواهند می برند و یکی یکی آنها را در روغن داغ فرو برده نزدیک سرخ شدن بیرون آرند و خاکه قند روی آن پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
نشان، علامت، رسم
فرهنگ لغت هوشیار
ذرت بو داده. توضینح دانه های ذرت (بلال) را در ظرفی سر پوشیده و سوراخ دار روی آتش جنبانند تا دانه ها بتدریج بو داده شوند و بترکند و سفید گردند. چس فیل را بعنوان تنقل خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چس فیل
تصویر چس فیل
((چُ س))
دانه ذرت بو داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
((س))
بی گناه، صوابکار
فرهنگ فارسی معین